کجا بودی ای دولت نیک عهد
|
|
به درگاه مهدی فرود آر مهد
|
چو آیی به درگاه مهدی فرود
|
|
به مهد من آور ز مهدی درود
|
ترا دولت از بهر آن خواند بخت
|
|
که آرایش تاجی و زیب تخت
|
بتست آدمی را رخ افروخته
|
|
جهان جامهای چون تو نادوخته
|
بنام ایزد آراسته پیکری
|
|
ز هر گوهر آراسته گوهری
|
بدست تو شاید عنان را سپرد
|
|
ز تو پایمردی ز ما دستبرد
|
نشان ده مرا کوی و بازار تو
|
|
که تا دانم آمد طلبکار تو
|
چنانم نماید که از هر دیار
|
|
نداری دری جز در شهریار
|
بهرجا که هستی کمر بستهام
|
|
به خدمتگری با تو پیوستهام
|
ازین جام گفت آن خداوند هوش
|
|
زهی دولت مرد گوهر فروش
|
بلی کاین چنین گوهر سنگ بست
|
|
به دولت توان آوریدن بدست
|
سکندر که با رای و تدبیر بود
|
|
به نیروی دولت جهانگیر بود
|
اگر دولتش نامدی رهنمای
|
|
نسودی سر خصم را زیر پای
|