- ۲۴۱ هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن
- ۲۴۲ آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
- ۲۴۳ به عمری آخرم روزی وفا کن
- ۲۴۴ ای بت یغما دلم یغما مکن
- ۲۴۵ ز من حجرهی خویش پنهان مکن
- ۲۴۶ روی خوب خویش را پنهان مکن
- ۲۴۷ شرم دار آخر جفا چندین مکن
- ۲۴۸ ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من
- ۲۴۹ ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
- ۲۵۰ چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین
- ۲۵۱ ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو
- ۲۵۲ ای قبای حسن بر بالای تو
- ۲۵۳ ترک من ای من سگ هندوی تو
- ۲۵۴ ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
- ۲۵۵ جرم رهی دوستی روی تو
- ۲۵۶ ای مردمان بگویید آرام جان من کو
- ۲۵۷ ای برده دل من و جفا کرده
- ۲۵۸ ای ایزد از لطافت محضت بیافریده
- ۲۵۹ ای رخت رشک آفتاب شده
- ۲۶۰ هرگز از دل خبر نداشتهای